کانون تا صبح ظهور...

اللهم عجل الولیک الفرج

کانون تا صبح ظهور...

اللهم عجل الولیک الفرج

مباهله

جمعه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۰۵ ق.ظ

روایت داستانی پیرامون سخن آوای موعود امم (1):

آمده بودند پیش بزرگانشان برای چاره جویی. مسیحی بودند و اهل نجران. پیامبر مخیّرشان کرده بود بین سه راهی اسلام و جزیه دادن و جنگیدن. بعد از چهار روز بحث و گفتگو، تصمیم گرفتند به صحیفه ی حضرت آدم رجوع کنند. صحیفه را که گشودند، همه ی وجودشان از مطلبی که خواندند غرق حیرت شد.

بخش دوم آیات کتاب، برایشان از وقتی می گفت که خدا همه ی فرزندان آدم را به او نشان داد. همان وقت، آدم از میان نسلش، انوار درخشان اهل بیت را دید. در میان اهل بیت، مردی بود که وجودش مثل ستاره ی صبح برای مردم دنیا می درخشید.

خدا به آدم فرمود: 
با این بنده‌ی سعیدم، زنجیرها را از پای بندگانم خواهم گشود، با او بارهای سنگین را از دوششان برخواهم داشت، با او زمین را از مهر و رأفت و عدالت آکنده خواهم ساخت، همان گونه که پیش از آن از سنگدلی و شقاوت و ستم پر شده باشد.
آدم که از دیدن و شنیدن اوصاف قائم همه ی وجودش به وجد آمده بود، خاضعانه گفت: «پروردگارا، گرامی کسیست که تو او را گرامی بداری؛ و شریف کسیست که تو او را بزرگ قرار دهی. و کسی که تو او را برتری بخشیده باشی سزاوار است که چنین باشد»

بحارالانوار، ج52، ص 378

برگرفته از سایت صاحب لوا

نظرات  (۱)

درود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی